قسمت چهارم ..*~~~~~~~*.. نوای یا زینب گویان مداح از پنجره به گوش می رسد هیچ فکرش را نمی کردم، امسال اینگونه در عزای برادرت پنجره را می گشایم چشمم به تک مداح وسط محل می افتد که جانانه صدایت میزند. تا شفای مریضا رو که ازت خواست. اشک مردمان در اطراف در آمد. منم دلم سوخت. آخه چرا باید اینگونه باشد. تو پرستار بودی، پرستار یتیمان کربلا. دیدی چقدر سختی کشیدی؟ بی بی، الان هم پرستاران ما خسته اند فقط نمی خواهند بشکنند که مردم را نا امید کنند. حسین که گفته کشتی نجاته. تو پیش برادر ضمانت ما گناه کاران باش. نگزار امیدمان نا امید شود. همان گونه که امید رقیه را نا امید نکردی همان گونه که امید برادرت را نا امید نکردی همان گونه که امید زنان عاشورا را نا امید نکردی بی بی جانم، نا امیدمان نکن o*o*o*o*o*o*o*o
*~*~*~*~*~*~*~* هر جمعه بابام به کلوپ محلمون می رفت و نوار بوکس محمد علی کلی و جورج فورمن رو کرایه می کرد، مسابقه قهرمانی جهان بود، ما با هم اون بازی رو هزار بار دیدیم ، حرف نداشت اولش فورمن تا جایی که می خورد علی رو زد، هوک چپ، هوک راست، شکم، زیر چونه، اما علی چسبیده بود به رینگ و می گفت " نا امیدم کردی پسر " فورمن چپ می زد، علی می خندید، فورمن راست می زد، علی می رقصید، رقص پاش بی نظیر بود، این کارش باعث می شد فورمن عصبی تر شه ، تا اینکه آخر سر علی با یه هوک راست جانانه فورمن رو ناک اوت کرد همیشه وقتی بازی تموم میشد بابام بهم می گفت: ضربه وحشتناکی بود ولی علی با این ضربه برنده نشد، چیزی که اون رو برنده کرد رقصیدن و خنده هاش بود...بعد نوار رو در میاورد و با خودش می گفت: بذار هرچقدر که می خوان ضربه هاشون رو بزنن، اما بخند، نذار فکر کنن که برنده میشن، نذار فکر کنن که برنده میشن *~*~*~*~*~*~*~* روزبه معین
^^^^^*^^^^^ پنیر مجانی فقط در تله موش پیدا می شود برای موفقیت بهایش را باید بپردازید از تکرار و تمرین دست نکشید تا به خواستتون برسید ^^^^^*^^^^^
♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ رسم است که در ايام کريسمس و در واقع آخرين ماه از سال ميلادي چهار شمع روشن مي نمايند، هر شمع يک هفته مي سوزد و به اين ترتيب تا پايان ماه هر چهار شمع مي سوزند، شمع ها نيز براي خود داستاني دارند. اميدواريم با خواندن اين داستان اميد در قلب تان ريشه دواند شمع ها به آرامي مي سوختند، فضا به قدري آرام بود که مي توانستي صحبت هاي آن ها را بشنوي اولي گفت: من صلح هستم! با وجود اين هيچ کس نمي تواند مرا براي هميشه روشن نگه دارد فکر ميکنم به زودي از بين خواهم رفت. سپس شعله اش به سرعت کم شد و از بين رفت دومي گفت: من ايمان هستم! با اين وجود من هم ناچارا مدتي زيادي روشن نمي مانم، و معلوم نيست تا چه زماني زنده باشم، وقتي صحبتش تمام شد نسيم ملايمي بر آن وزيد و شعله اش را خاموش کرد شمع سوم گفت: من عشق هستم! ولي آنقدر قدرت ندارم که روشن بمانم. مردم مرا کنار مي گذارند و اهميت مرا درک نمي کنند، آنها حتي عشق ورزيدن به نزديکترين کسانشان را هم فراموش مي کنند و کمي بعد او هم خاموش شد ناگهان ... پسري وارد اتاق شد و شمع هاي خاموش را ديد و گفت : چرا خاموش شده ايد ؟ قرار بود شما تا ابد بمانيد و با گفتن اين جمله شروع کرد به گريه کردن سپس شمع چهارم گفت: نترس تا زماني که من روشن هستم مي توانيم شمع هاي ديگر را دوباره روشن کنيم من اميد هستم کودک با چشم هاي درخشان شمع اميد را برداشت و شمع هاي ديگر را روشن کرد ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪
*~*~*~*~*~*~*~* گام اول: دنیا دو روز است... یک روز با تو و روز دیگر علیه تو روزی که با توست مغرور مشو و روزی که علیه توست نا امید مشو زیرا هر دو پایان پذیرند ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ گام دوم: بگذارید و بگذرید... ببینید و دل نبندید چشم بیاندازید و دل نبازید... که دیر یا زود... باید گذاشت و گذشت ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ گام سوم: اشکها خشک نمیشوند مگر بر اثر قساوت قلبها و قلبها سخت و قسی نمیگردند مگر به سبب زیادی گناهان *~*~*~*~*~*~*~*
دو دقیقه پیش
در حال حاضر هنوز بخش چت راه اندازی نشده است
دو دقیقه پیش
یکمی صبور باش عزیزکوم درستش موکونیم
دو دقیقه پیش
تست برای پیام طولانی چند خطی
خط دوم
خط سوم